میهمانان نشست که آخرین برنامهی هفتگی شهرکتاب در سال جاری بود، امیرعلی نجومیان و پیروز ایزدی بودند.
در آغاز نشست علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهرکتاب، دربارهی شخصیت جامع اکو گفت که امبرتو اکو، فیلسوف، نویسنده و نشانهشناس بود و چندین کتاب و مقاله دربارهی نشانهشناسی و فلسفهی زبان نوشته است. او پایهگذار مهمترین رویکرد در نشانهشناسی معاصر است که از آن با عنوان نشانهشناسی ادراکی یاد میشود. اکو کارش را در جایگاه پژوهشگری، در بررسی قرون وسطی و نشانهشناسی آغاز کرد و بعدها به رماننویسی روی آورد و در مصاحبهای گفته است که رمانهایم شرح حال من هستند.
محمدخانی با ارائهی گزارشی از کتابهای ترجمه شدهی اکو در ایران، گفت با اینکه تا کنون نزدیک به بیست اثر اکو با ترجمههای مختلف به فارسی منتشر شده است و کتابخوانان ایرانی بهخوبی با آثار و اندیشههای او آشنایند. آثار نظری او هنوز بهطور کامل به فارسی منتشر نشده است و مناسب است که نظریههای اکو در حوزههای مختلف فلسفی، ادبی و تاریخی تحلیل و بررسی شود.
پیروز ایزدی، مترجم و زبانشناس گفت: اکو به تولید نشانههای میپردازد و شیوههای تولید نشانه را تبیین میکند. اکو برای نشانهشناسی طرحی نو درانداخته که تا حدودی متفاوت است از آنچه قبلاً در این حوزه بحث شده بود. قبلاً نشانهشناسان نشانهها را به سه دسته تقسیم میکردند که یکی از این سه دسته، نمادها هستند. در نمادها دال و مدلول بر اساس قرارداد و رابطهی اختیاری با هم ارتباط پیدا میکنند. دستهی دوم شمایلها هستند که در اینها رابطهی دال و مدلول براساس قیاس، شباهت و نزدیکی شکل میگیرد و بهطور کلی رابطهی بین آنها بر اساس شباهت فیزیکی برقرار میشود. گروه سوم هم نمایهها هستند که اینها بر اساس نزدیکی و حالتهای اشارهای بودند. اما اکو میگوید که این شیوه، اشتباه است و ما برای اینکه بیاییم از نشانهشناسی تفسیر جدیدی ارائه بدهیم که بهتر بتواند از عهدهی تبیین این پدیدههای نشانهای بربیاید، باید به نقش نشانهای توجه کنیم.
ایزدی تصریح کرد: اکو برای اینکه مدل نقش نشانهای را تبیین کند، از مدل مکتب کپنهاک استفاده میکند.
در این مکتب نشانهها و چگونگی شکلگیری آنها در دو سطح بررسی شده است: یکی سطح لفظ و بیان است و دیگری سطح محتوا. هر کدام از این دو سطح از سه جزء تشکیل شدهاند: ماده، صورت و جوهر. اگر به سطح بیان توجه کنیم، ماده، یک تودهی پیوستهی بیشکل است که یکسری رمزگانها میآیند و از این تودهی بیشکل، عناصر معتبر را جدا میکنند. با جدا شدن این عناصر معتبر، یک صورت بهدست میآید و آن صورت میتواند آن بیان را در قالب جوهر تولید کند. در سطح محتوا هم همین حالت است. مادهای که در محتوا هست، میدان تجربه یا فرهنگ خاص است که در آن هم با جدا شدن عناصر معتبر، صورت پدید میآید و آن صورت مدلی میشود که بتواند جوهری از آن تولید شود. اینجا صورت و جوهر، همان مترادف است با مدل یا نوع و رخداد. ما مدلی داریم که بر اساس آن رخدادها تولید میشوند. صورتی داریم که جوهر تولید میکند. نقش نشانهای که اکو از آن صحبت میکند و آن را بهعنوان مفهوم محوری یا کلیدی نظریهاش میگیرد، رابطهی بین صورت بیان و صورت محتواست که این رابطه هم بر اساس قرارداد شکل میگیرد.
مترجم کتاب نشانهشناسی اکو یادآور شد: این سیستم نشانهها فقط حالت ارجاعی ندارد و هم میشود از آن برای دروغ گفتن هم استفاده کرد و برای ساختن جهان خیالی یا جهانی غیر از جهان موجود. اکو در ادامه به رابطهی مدل و رخداد میپردازد و میخواهد بداند چه حالات مختلفی در ایجاد رابطه بین این دو وجود دارد. گاه رخداد میتواند بینهایت تکرار شود؛ مثل کلمه. واژه میتواند بینهایت تکرار شود؛ چون ما مدلی قراردادی داریم؛ ولی موقعی هم هست که فرآیند بازتولید دشوار است و اگر بخواهیم بازتولید را انجام دهیم، نیاز به فنون تخصصی پیچیدهای پیدا میکنیم. اکو مجمسهی میکلآنژ را مثال میزند. بعد بحث همانندها را مطرح میکند. برای تولید همانند باید خصوصیات مدل را بههمان ترتیب اولیه بازتولید کنیم. برای این کار باید بتوانیم قاعدهی حاکم بر تولید مدل را شناسایی کنیم. اگر بتوانیم قاعده را شناسایی کنیم، تولید رخداد، کاری ساده خواهد بود.
امیرعلی نجومیان، نشانهشناس، گفت: اکو در عرصهی نشانهشناسی، یکتنه صاحب مکتبی ویژه بود. بعضی مواقع اکو را با مکتب آمریکا همراه دانستهاند و مکتبش را به اصطلاح مکتب ایتالیایی آمریکاییِ اکو نامیدهاند. او در نشانهشناسی، بین پرس و سوسور، برای پرس اهمیت زیادی قائل است. اکو میگوید تمام آنچه انجام دادهام دربارهی یک چیز است: تلاشی سرسختانه برای درک سازوکاری که از آن طریق به جهان اطرافمان معنی میدهیم. اینجا اکو نشان ميدهد که نهتنها یک نشانهشناس است، بلکه بیشتر نظریهپردازی است که بهمعنا و به شکلگیری معنا که به حوزهی فلسفه علاقه دارد. پس بهگونهای اکو فقط نشانهشناس نیست و در واقع بیشتر نظریهپردازی است در حوزهی تفسیر و معنا و دلالت. بهتعبیر دیگر باید دید که چگونه اندیشهی سوسور این قابلیت را نداشت که دربارهی فرآیند ساخت معنا توضیح دهد و انگار پرس میتوانست این را بیشتر شرح و بسط دهد.
نجومیان یادآور شد: برای بررسی آرا اکو، باید از پرس شروع کرد. شیوهی نقد اکو، استفاده از ابزارهای ساختگرایی در تحلیل متن است. اکو ساختگرا نیست، ولی از ابزار ساختگرایی در تولید متن استفاده میکند. او معنیشناس ساختگراست، نظریهپرداز رمزگانی است و از نظریههای ارتباطات و اطلاعات خیلی بهره میگیرد، انسانشناس فرهنگی است و فیلسوف و داستاننویس هم است و از همه مهمتر نظریهپردازی است. اکو در نوشتههایش به نقاط ضعف ساختگرایی میپردازد و مینویسد: وقتی ساختگراها در مورد ساختار صحبت میکنند، آنچنان ساختارها برایشان ملموس و محکم است که انگار اینها واقعیتهای بیرونیاند و فراموش میکنند که ساختار، امری است ذهنی. یعنی ساختارها چیزهایی نیستند که در جهان بیرون وجود داشته باشند. اینها در واقع مدلهای فکری یا ذهنیای هستند که ما برای سامان دادن به پدیدهها یا رویدادها یا رخدادهای اطراف خودمان، درواقع از آنها استفاده میکنیم. اکو تصریح میکند که اگر ساختار نهاییای هم وجود داشته باشد، این ساختار فقط در حوزهی زبان قابل شناسایی است و خارج از این حیطه ساختگرایی دچار نوعی دگماتیسم میشود. در اینجا اکو ساختگرایی را بهمثابه روش مورد توجه قرار میدهد و به آن باور دارد. او ساختگرایی متدولوژیک یا روششناختی را قبول دارد و این ساختگرایی متدولوژیک یعنی ما از الگوهای ساختاری استفاده میکنیم فقط برای انجام تحلیل و فرآیند آن.
نجومیان در ادامه افزود: اکو ميگوید نشانهشناسی برنامهی پژوهشی است که تمام فرآیندهای فرهنگی را بهعنوان فرآیندهای ارتباط مطالعه میکند. حرف او این است که نشانهشناسی وقتی وارد گود میشود که ما هر پدیدهی فرهنگی را نوعی ارتباط رمزگانی میان یک فرستنده و یک دریافتکننده فرض کنیم. هر پدیدهای که به این شکل اتفاق بیفتد، وارد حوزهی نشانهشناسی میشود.
نظر شما